دلگیرم از تمام الفبای بی کسی....
به خصوص این پنج حرف :
*** فاصله ***
دلم میخواست یکی و داشتم . . .
بعضی وقتا که مردم خستم میکردن . . .
میومد کنارمو . . .
... دستش و میذاشت دو طرف صورتمو . . .
زل میزد تو چشام و . . .
بهم میگفت :
ببین . . .
تو منو داری . . .
سكوت این روزهایم نه از رضایت است و نه نداشتن حرف
وقتی مالامال حرف باشی اما گوش ها همه كر باشند دیگر چه سود از سخن؟!
گیرم كه فریاد بزنم نارضایتیم را
گیرم كه روزها روزها درد دل كنم
وقتی نمیشنوی ..
وقتی نمی خواهی بشنوی
وقتی گوش هایت را میگیری تا نشنوی التماس خستگی هایم را
وقتی چشمهایت را میبندی تا نبینی خورد شدنم را
پس سكوت میكنم و دست زیر چانه هایم گره میكنم و به تماشا می نشینم روزگار آدمیان را.. روزهای زندگی تو را
گاهی سردِ سرد گاهی تلخِ تلخ
گاهی بی تفاوت می نگرم .. گاهی حیران
وگاهی ابری و بارانی ..
.
.
و / تـــو/ .. بی تفاوت .. غرق بازی با عروسكهای تازه از راه رسیده ای..
و من در انتظار روزی كه زمین بچرخد و بازیچه شدنت را نظاره گر باشم.
~< این نه نفرین است و نه كینه و نه نفی عاشقی ، این تنها اعتقاد به عدالت خدا و چرخش زمین و هستی ست.
پس وای به حالت .. آن روز چه حالی خواهی داشت ..